مداحی سیدرضا نریمانی
واحد بسیار جانسوز در مورد دست های بسته...
یه روزی تو مدینه، جلو چشم حضرت خیرالنسا دستی رو بستن...
تو مدینه، توی کوچه، حضرت صادق مارو دست بستن... :((
حرف غواص ها شده گریه ام گرفته
صحبت از دریا شده گریه ام گرفته :((
مداحی سیدرضا نریمانی
واحد بسیار جانسوز در مورد دست های بسته...
یه روزی تو مدینه، جلو چشم حضرت خیرالنسا دستی رو بستن...
تو مدینه، توی کوچه، حضرت صادق مارو دست بستن... :((
حرف غواص ها شده گریه ام گرفته
صحبت از دریا شده گریه ام گرفته :((
میگفت میخوام برم بشم فدای زینب
یه عمره که شنیدم از غم های زینب
همیشه نون و نمک سفرشو خوردم
حالا باید بشم، سپر بلای زینب
نمردم، که ذره ای به ساحت بی بی بشه اهانت
پا به رکاب زینبم تا مقصد شهادت