مداحی سیدرضا نریمانی
واحد بسیار جانسوز در مورد دست های بسته...
یه روزی تو مدینه، جلو چشم حضرت خیرالنسا دستی رو بستن...
تو مدینه، توی کوچه، حضرت صادق مارو دست بستن... :((
حرف غواص ها شده گریه ام گرفته
صحبت از دریا شده گریه ام گرفته :((
مداحی سیدرضا نریمانی
واحد بسیار جانسوز در مورد دست های بسته...
یه روزی تو مدینه، جلو چشم حضرت خیرالنسا دستی رو بستن...
تو مدینه، توی کوچه، حضرت صادق مارو دست بستن... :((
حرف غواص ها شده گریه ام گرفته
صحبت از دریا شده گریه ام گرفته :((
...این مداحی رو از دست ندید...
...نظرتون رو اعلام کنید...
مداحی برادر سید رضا نریمانی برای فرزندان مدافعان حرم
شب 21 ماه رمضان
حالا بگو قیمت چند؟
شبایی که میلرزم و میترسم و بابام نیست
بی حوصلمو و تنها
دیگه حسی برا بازی با عروسکام نیست...
:(((((((
مداحی برادر سید رضا نریمانی برای مدافعان حرم
یه شهید که از شهدای مدافعانه
که فدایی عمه ی صاحب الزمانه
منم باید برم
آره برم سرم بره
نذارم هیچ حرومی طرف حرم بره
یه روزیم بیاد، نفس آخرم بره
یه قاب عکس شهید که میده به دلم امید
یه قاب عکس شهید خودش کو؟ به حرم رسید.. :(
مداحی برادر سید رضا نریمانی برای شهدای مدافع حرم..
پشت پات آب میریزم دل بی تاب میریزم
دست حق پشت و پناهت
دوباره خبر رسید که یه لاله پر کشید
کوچه مشکی شد برات...
محبوبه در آن لحظات تلخ طاقت فرسا، وقتی تصویر بی جان محمدش را دیدبه این فکر کرد که زینب(س) چگونه سر بریده و بدن شرحه شرحه شده حسین را دید و تاب آورد...
وقتی عکس را دیدم ناخودآگاه یاد کربلا و حضرت زینب افتادم، جنازه محمد سالم سالم بود، فقط از پشت سر یک تیر خورده بود و انگار خواب بود. آن لحظه فقط نام امام حسین(ع) را صدا میزدم و آن صحنه برایم تداعی میشد که چقدر سخت است.....
از خدا شکوه نکن، از خدا گلایه نکن، فقط سرت را روی شانه های آرامش بخش خدا بگذار و های های گریه کن، خودت را به خدا بسپار و از او کمک بخواه، خودت را در آغوش گرم خدا گم کن...
رفتم نماز شکر خواندم. قبلش وقتی خواستم وضو بگیرم دیدم چقدر سخت است که تو بعد از این اتفاق نماز شکر بخوانی! در آن لحظه و اوج ناراحتی و اضطراب و بیقراری و درد و غصه که به همه چیز فکر میکنی و شوهرت را هم از دست دادهای، بخواهی نماز شکر بخوانی خیلی سخت است. شاید دو روز بعد راحتتر بتوانی بخوانی.
اینجا را حتما بخوانید:
میگفت میخوام برم بشم فدای زینب
یه عمره که شنیدم از غم های زینب
همیشه نون و نمک سفرشو خوردم
حالا باید بشم، سپر بلای زینب
نمردم، که ذره ای به ساحت بی بی بشه اهانت
پا به رکاب زینبم تا مقصد شهادت