شور مدافع حرمی سید رضا نریمانی...
دلم یه جوریه ولی پر از صبوریه
چقدر شهید دارن، میارن از تو سوریه :(
منم باید برم، آره برم سرم بره
نزارم هیچ حرومی طرف حرم بره
شور مدافع حرمی سید رضا نریمانی...
دلم یه جوریه ولی پر از صبوریه
چقدر شهید دارن، میارن از تو سوریه :(
منم باید برم، آره برم سرم بره
نزارم هیچ حرومی طرف حرم بره
مولودی سیدرضا نریمانی
شب جمعه/ هیئت فدائیان حسین علیه السلام
این چرخ به انگشت شما می گردد
خاک قدمت عرش خدا می گردد
ولله قسم خانه ی کعبه هر روز
دور سر ایوان طلا می گردد
حیدر حیدر حیدر من تو رو دوست دارم...
----------
امشب ما برای چه جمع شدهایم؟ امشب شب کیست؟
امشب شب شهید است. در دنیای امروز معمول است که روزی از روزهای سال را به نام یک گروه یا فرقه یا جنسی اختصاص میدهند برای تجلیل و تعظیم او؛ مثل روز مادر، روز معلم و غیره. ندیدهایم که روزی را روز شهید قرار دهند. در اسلام یک روز است که روز شهید است و آن روز عاشوراست. علیهذا امشب که شب عاشوراست شب شهید است.
عرض کردم منطق شهید از یک طرف منطق عشق الهی است، و از طرف دیگر منطق اصلاح اجتماعی. دو شخصیت مصلح و عارف را اگر ترکیب کنند و از آنها یک انسان به وجود بیاورند شهید به وجود میآید، مسلم بن عوسجه به وجود میآید، حبیب بن مظاهر به وجود میآید، زهیر بن قین به وجود میآید؛ البته شهدا هم در یک درجه نیستند.
علامه شهید مرتضی مطهری
----------
تنها آنان که خدایشان زنده است، شهید می شوند...
آنان که خدایشان مرده، می میرند...
عکس/ اروند / سال 89
----------
انسان توی زندگی گاهی عادت های خوبی داره، بعضی هاشون فراموش میشن بعضی هاشون به یاد میمونن. واقعا چیزهایی توی سنین پایین در وجود ما ثبت شده و پرورشش دادیم حالا دیگه خیلی سخت ازمون جدا میشه. مثلا همین علاقه ی به شهدا...
کوچیک که بودیم برای عید نوروز پدرم گفتن که میخوایم بریم مناطق جنوب!
"جنوووووووووب؟!!! جنوب چیه دیگه بابا؟ گرمه... اصلا چیزی برای دیدن نداره!! واقعا اصلا هیچ اطلاعی از مناطق نداشتم. ولی بالاخره رفتیم. اولین جایی که رفتیم یک منطقه ی بکر، عالی، رویایی. منطقه ای به نام شرهانی پنج شش روز با خانواده اونجا بودیم. اصلا حال و هوای آدمای اونجا خیلی فرق داشت. یک جو معنوی و صمیمی و شهدایی و با اخلاق. شب و روزمون اونجا سپری میشد این قدر منطقه اش دست نخورده بود که یادم میاد یک چیزی از روی زمین برداشتم یه بنده خدایی گفت آروم بزارش زمین!!! بعد که اومدن بررسی کردن یه مین سوسکی عمل نکرده بود!!!
شب های رویایی اونجا رو هیچ جای زندگیم اصلا و ابدا ندیدم شب ها خاموشی کامل بود وقتی همه توی سوله میخوابیدن ما میزدیم بیرون و میرفتیم تا صبح پیش نگهبان ها... اینقدر با صفا بودند که آدم نمیتونست ازشون دل بکنه.
روز سوم چهارم بود چندتا گونی آوردن (عراقی ها لب مرز تحویل داده بودن به ایران) تا اون موقع توی عمرم اصلا نمیدوستم شهید چی هست. حتی تشییع شهدا هم نرفته بودم. گونی ها رو باز کردن و پارچه سفید آوردند و این ها همش پازلی بود از پیدا شدن دوتا شهید و این پازل در حال تکمیل شدن بود گونی ها رو باز کردند و استخوان های دوتا شهید رو در آوردن و شهدا واقعا تیر خلاص زدند بهم. همه اشک میریختن و استخوان ها را میبوسیدن و من مات و مبهوت از این کارها. چه صفایی چه عشقی چه عشق بازی هایی واقعا الفاظ قدرت بیان اون لحظات رو ندارن. شهدا را داخل کفن گذاشتند و بردنشون معراج شهدا. و جالبه که من تا اون لحظه نمیدونستم این جا معراج شهداست چون شب های قبل میدیدم یه نور سبز ازش میاد بیرون و همیشه میترسیدم برم داخلش ولی وقتی با این شهدا رفتیم داخل معراج، رسما نابود شدم که ای خدا داری چیکار میکنی با دل ما ده تا شهید دیگه داخل کفن، بوی عود، حجله ای برای شهید خرازی و ... و دیگه پاتوق ما شده بود معراج دیگه نمیشد دل کند از اونجا...
کاروان های راهیان نور که در جای خودش دیدنی بود، بیش تر افراد اونجا پابرهنه راه می رفتند سر به خاک میذاشتن و زار میزدن، خاک رو میبوسید، تبرک بر میداشتن و... واقعا دلیل این کارها را نمیدونستم و وقتی که دیگه شهدا تیر خلاص رو به ما زدند ما هم شدیم یکی از همون راهیان...
روز آخر که میخواستیم برگردیم یک چفیه و پلاک و سربند بهم هدیه دادند و سیل اشک و آه و ناله بود که سرازیر شده بود و فشار روحی که به خاطر دل کندن از اونجا بهم وارد میشد و هنوز هم که هنوزه یادآوری اون خاطرات زجرم میده. بعدها که در مورد شرهانی بیشتر و بیشتر فهمیدم این زجر روحی بیشتر شد که چرا اون روزها نفهمیدم و استفاده نمی کردم. ولی خب تقدیر الهی همین بود و حالا سال های ساله که دیگه دل کندن از اون مناطق محال محاله..
و یک سال قسمت نشد که برم و حسرتش هنوز مونده به دلم...
آی شهدا امسال هم بطلبید که ما سخت چشم انتظاریم...
عکس/ سرزمین نورانی شلمچه/ فروردین 89
----------
کم کم که به روزهای آخر سال نزدیک میشیم. حس و حال عجیبی به دلم رخ میده، بی درنگ دلم به یادت می افته، به یاد حماسه آفرینی مردانت در غربت خاکی کربلایی می افته، به یاد غروب های با صفایی که دل در طلوع دوباره ان جان دوباره خواهد بخشید، به یادآنها که به اشتیاق رسیدن به مقصد عشق و سر منزل مقصود بهانه را در تو دیدند، به یاد شبهایی که مردانت در نماز شبهایشان از عمق جان با معبود خود عشق بازی می کردند، به یاد سنگرهایی که نمی دانند با زبان بی زبانی بگویند بر سربازان خمینی (ره) چه گذشت، به یاد آن مردان عاشورایی که با ذکر یا حسین (ع) خود دشمن بعثی را آنچنان در سرزمینت به خاک و خون کشیدند، به یاد سردارانت که می افتم بغض دلم را می شکند و مجال سخن را از زبانم می رباید ...
----------
"گفت: مرسی
شنید: آدم باید سپاسگزاریش رو صحیح نشون بده، مثلاً بگه الحمدلله
گفت: چه تفاوتی دارن؟
شنید: الحمدلله هزار برکت به عالَم میده. الفاظی رو که خدا جعل کرده (قرار داه)، مطابق با موتور هستی هستن و همه چیز رو حتی لفظاً برکت میدن. یعنی هم آرزوی خیر میکنیم، هم جنبهی دعایی داره و فی نفسه موجب ریزش رحمت الهی میشه.
افکار خوب و بد انسانها در همه چیز تأثیر میذاره و هکذا اقوال و افعالشون."
عکس/ فکه/ سال 90
------------
ای فکه، ای قصه پر غصه و مکرر کربلا !
ای فکه، ای سراسر ترنم حضور بی حضور فرزند زهرا !
ای فکه، ای همنوای "امن یجیب" مردان خدا !
ای فکه، ای ترانه غمناک حکایت دلهای مردان غزل سرا!
ای فکه، ای تربت مطهر !... ای میعادگاه فرزندان صدیقه اطهر !
برجای جایت بوسه میزنم ، چرا که ذره ذره ی خاکت ، همان جای پای پرندگان زخم خورده از عداوت بی دریغ شیطان است .
------------
"انسان متقی در هیچ مرحلهی مادی و معنوی بُنبست ندارد و خدا مسائل بالاتر و موردِ نیاز رهرو را میرساند و این تنهاترین راه، نزدیکترین راه و یگانه شاهراه، برای درک حضور حضرت حجة عجل الله تعالی فرجه شریف است. بقیهی راهها، کوره راه است و خطراتش لا تعد و لا تحصی."
------------
اَلسَّلامُ عَلَیکَ أیُّهَا الْعَلَمُ الْمَنصوبُ وَ الْعِلمُ الْمَصبوب وَ الْغَوثُ وَ الرَّحمَةُ الواسِعَة
اللهُمَ عَجِّل فَرَجَه
مداحی برادر سید رضا نریمانی...
تا کی باید نگاه کنم به قاب عکس این شهیدای مدافع حرم
بزار برم تا سوریه تا که یکم آروم بگیره غصه های تو دلم
دوباره دادن خبرِ شهادت جوونای ناب مدافع حرم
شاه سنایی و کاظمی، یوسفیان شدن فدای دختر شاه کرم
داشتم از کلاس بر میگشتم، توی اتوبوس یه پسر نشست کنارم...
فکر میکنم مقطع راهنمایی بود..
کتاب شعر "ضد، فاضل نظری" رو داشتم میخوندم. آون آقا پسر یکم کتاب رو برانداز کرد.
انگار نمیتونست ساکت بشینه! گفت این کتاب چیه؟ براش توضیح دادم...
یکم ساکت شد! ولی انگار نمیتونست ساکت بشینه! ساکت..
رسما پودرم کرد :)
یهو گفت آخه اینم شد کتاب :| :| :| یه حافظی سعدی ای چیزی بخون :|
.......
عکس مدنظره، نه متن...
به تو سلام میدم درمون دردامی
«بدحجابی» از خیلی گناهان #کوچکتر است/ بعضی فقط به مسألۀ بدحجابی چسبیدهاند
گناهکار هم فقط #بدحجاب نیست که بعضی فقط به مسألهی #بدحجابی چسبیدهاند. این، یکی از گناهان است و از خیلی از گناهان کوچکتر است. خلافهای فراوانی از طرف آدمهای لاابالی در جامعه وجود دارد: خلافهای سیاسی، خلافهای اقتصادی، خلاف در کسب و کار، خلاف در کار اداری، خلافهای فرهنگی. اینها همه خلاف است. کسی غیبت میکند، کسی دروغ میگوید، کسی توطئه میکند، کسی مسخره میکند، کسی کمکاری میکند، کسی ناراضی تراشی میکند، کسی مال مردم را میدزدد، کسی آبروی مردم را بر باد میدهد. اینها همه منکر است. در مقابل این منکرات، عامل باز دارنده، نهی است؛ نهی از منکر.
بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار اقشار مختلف مردم- ۱۳۷۱/۰۷/۲۹
پ.ن/
واقعا این بیانات برای ما راه گشاست. به نگاه انسان عمق میده...
اول خود سازی بعد جامعه سازی...
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ