ضد و ما ادراک مالضد!
داشتم از کلاس بر میگشتم، توی اتوبوس یه پسر نشست کنارم...
فکر میکنم مقطع راهنمایی بود..
کتاب شعر "ضد، فاضل نظری" رو داشتم میخوندم. آون آقا پسر یکم کتاب رو برانداز کرد.
انگار نمیتونست ساکت بشینه! گفت این کتاب چیه؟ براش توضیح دادم...
یکم ساکت شد! ولی انگار نمیتونست ساکت بشینه! ساکت..
رسما پودرم کرد :)
یهو گفت آخه اینم شد کتاب :| :| :| یه حافظی سعدی ای چیزی بخون :|
.......
عکس مدنظره، نه متن...
شعر خوبی بود، تا الان که هر وقت آثار ایشون رو دیدم لذت بردم...